از وقتی که صحبت های پروفسور هاوکینز را به مناسبت سالروز تولدش در کمبربج خواندم دستم پی چیزی می گشت تا بنویسم . مثلن زمان را بهانه کنم که یعنی وقت نداشتم ؟. زکی . زمان . او تاریخچه اش را نوشته انهم به ادعای خودش "به اختصار " . حالا من با تمام کارامدی عضلات و اعصاب حسی و حرکتی با هفت , هشت ده ساعت کار روزانه به منزل که می رسم چنانی خسته می نمایم که به قول عیال " حتی برای دیدن اخرین لبخند " باید که البوم خانوادگی را ورق بزنیم .
خودم را می گم , با شش هفت تا مقاله علمی و چند تا نوشته پیزوری چنان به انتهای افاق افتخار می بینم " این من " را که هنوز دو سالی مانده به چهل ان چنانم که گویی اتاق کاری م برای من و اندیشه هام کوچکند که یعنی " ارواح عمه خانم " . بدبخت تر از خودم هم مثل ریگ کم ندیده ام که دچار توهم اند " که به جهانی نمی گنجیم " .
پروفسور هاوکینز به فضا خواهد رفت تا به قول خودش دو چیز را تجربه کند . یک بی وزنی را . مانده م ایا در ان شرایط بی وزنی , ثقل اندیشه اش با چه عددی سنجیده می تواند شد ؟ دوم اینکه می خواهد از بالا زمین را ببیند . راستی از ان بالا چه اندازه ایم ؟
چرا از ما سوال میکنی؟ بعد اون خانم هموطن شاید نوبت تو شود. برو بالا ، هم تجربه هم تماشـــــــــــــــــــــــــــــــــــا.
سلام. سرانجام ارتباط با تو میسر شد . چه شده بود؟
سلام
خسته نباشید
تشکر از مطالب جدیدتون .
در پناه حق.
سلام رفیق خوبی
سلام. خیلی مبارک باشد. تازه شنیدم. امیدوارم که بنده را هم بی نصیب نگذارید .
؟
بهش خوش بگذرد اما حواسش باشد که حیاط خانه مردم در ایران نگاه نکند.
سلام. هنوز دستم نرفته به نوشتن در حاشیه اشاره کنم که نمیدانم چرا همیشه و همه جا بعد از عمو اروند میرسم! حسودی نیست فقط منظورم اینه که یک سرّی درکار است. میترسم ایشان قبل از من و شما به فضا هم برود! چنین باد! وامّا اسم کمبریج آوردی، دفعهی آخر که آمدم خیلی دلم میخواست کمبریج و آکسفور(یکی اینطرف یکی آن طرف!) را ببینم نشد یعنی مهمان بودم و طرف باید برنامهریزی میکرد. قوم و خویشی دارم که کمبریج ساکن است، یکی از بچهها که رفت آنجا تعداد زیادی عکس از داخل و خارج دانشگاهش گرفت و فرستاد. یعنی نصفالعیش! از ماکه گذشت قدر ٰوقت و زمانٰٰٰ را بدان و استفاده کن. باد کردن هم دارد اگر من بودم اینقدر باد میکردم که سبک بشوم به هوا هم بروم!
سلام
می دونی اگه هاوکینز بندر عباس بود بهت قول می دم سر چهارراه نخل ناخدا گدایی می کرد
بهنود هم یادداشت زیبایی در این باره نوشته
برف چاپ شده بیشتر کار های او چاپ شده اما فکر می کنم در حد نوبل نیست هر چند نمی دانم حد نوبل کجاست وقتی یوسا و استر هانتکه گونترگراس هستند
از بابت آن هم ممنون
موفق باشی
سلام. والا در مورد "رمان برف" من هم با شما موافقم , هر چند که به قول دوست عزیزی , چون خودم داستان نویسم هر گونه اظهار نظری می تو اند کج تعبیر شود . به هر حال "برف " تکنیک متوسطی دارد و نگرش سیاسی مورد پسند دولتمردان اروپایی . "برف " را تمام کردم و الان دارم "تاریخ دان " نوشته الیزابت کوستوا را می خوانم . نگرشی ست جدید به صنعت "دراکولا سازی ".
سلام : خدا را شکر کامنتت را باز گذاشتی بتونیم دو کلمه با هات حرف بزنم .جیگر تو میبوسمت
زاستین طبیبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش .
سلام احسان گلم :
عزیزم بعد ار کمی تاخیر البته فقط بخاطر پیدا کردن دفترم آن داستان کذایی را برای شخص جنابعالی روی وب لاگ گذاشتم نمی دانم براچه میخواهی آبروی نداشته ادبی مارا جلوی دوستان ببری.اگر بخاطر دل تو آنهم در غربت نبود این کار نمی کردم
سلام. خیلی متشکرم . این داستان تو طعم گارم زنگی یک بعد از ظهر دوردست و دست نیافتنی ست . دوست دارم این داستان ساده و بی تکنیک را . حدیث مبهم عشق است که "جلوه گاه رخ او " شاید مقدس ترین ضریح ( ضریع ؟؟) باشد . صد ملک دل به یک نیم نگاه می توان خرید . من و تو که دیرزمانیست که با معجزه عشق شفا یافته ایم , با بکارت مطهر نگاه که وای اگر نبود ما چه بودیم و کجا بودیم ؟
اقا یک سوال . پروفسور هاوکینز فقط یکی از انگشتانش تا حدودی کار می کند . با ان کامپبوتری که برای ایشان طراحی شده , عمل ری بوت کردن control+alt+delete یا مثلن کلید های ترکیبی را با یک انگشت چه صورت انجام می دهد . ؟
مارال خانم سلام.
طبعن کامپیوتر او به منظور فرایض یومیه چت و وب لاگ نویسی و .. . طراحی نشده . همان سالهایی که ما دنبال راهکاری بودیم تا انقلاب اسلامی تنقیه روحی و جسمی عالم و ادم کنیم ( احتمالن مقارن با نگاشت نامه توسط پیر جماران به میان سال کرملین که بیا مسلمان شو " یک امربکایی به نام Walt Woltosz متخصص نرم افزار , برنامه ای نوشت به نام Equalizer که پروفسور هاوکینز را قادر می ساخت تا با همان حرکت محدود انگشت , حروفی را که می خواهد از روی صفحه مقابل گزین کند . سپس حروف یا کلمات نوشته شده به synthesizer فرستاده می شوند که قابل ادراک انسانی خواهد بود . با این روش او قادر بوده 15 کلمه در دقیقه بگوید . راستی می دانی رکورد صحبت کردن فیدل کاسترو چند کلمه در دقیقه بوده ؟ بوش چی ؟ در مورد احمدی نژاد واحد سنجش ارتباطات سازنده با جهان تعداد نامه های نگاشته شده با جواب می باشد .