دوست دارم اوسنه هایم را بنویسم , اوسنه هایی که هیچ کجا نشنیده ام شان , جز ان پسین های دوردست ابادی از بی بی که همه قصه های عالم را می دانست انگار.
ادامه...
با سلام. وب لاگ گارم زنگی دیگر به روز نمی گردد. از تمامی دوستان متشکرم به سبب همراهی و عرض پوزش دارم از انها که رنجیده اند . خواننده تمام وب لاگ های بندری خواهم ماند که دلتنگی هام را ........
سلام احسان عزیز ، حالا که همه گاروم زنگی اتخورد ، توا این درخت سرسبز و قشنگ از ریشه بزنی ، بگذار این درخت بماند شاید دوباره اب و هوای هرمزگان تعغیری کرد و گاروم زنگی ما بر ایدا ! امیدوارم که خودت جسما و دماغا همیشه به روز بمانی .
سلام. مشکل چیه؟ همه گرفتاری داریم. به نظر من همین که از این جمع بری , ولو اینکه برای خودت بخونی و بنویسی , تنها می شی . تنها شدن تو غربت سخته . وب لاگت در هر صورت مجموعا کارنامه خوبی دارد . درش را نبند و گاه گاه اپ دیت کن . خودت رو سانسور نکن .
سلام خسته نباشی خالو ...امیدوارم مثل این وبلاگ هایی که یه مدت تعطیل می شن و دوباره بر می گردن نباشی و درشو کامل تخته کنی ...
سلام خالو جان , کامل کامل که تخته بکنم همی کامنت دوستان عزیزی مثل خودت (در این مورد ) جایی برای درج نخواهند داشت . منظورم این بوده که قصد ادامه وب لاگ نویسی ندارم . والا خود نوشتن را هیچ کسی یارای ان نیست که ازم بگیردش .
سلام روم به سیاورشنن. ما چقدر نسبت به هم لطف مهستن. عوض ای که یار هم بشیم خار همدگه ایم.
<کاش به قدر یک ارزن وفا و خوبی را ز مردم کرمان به وام بستانی>
و یا باز هم فکر اکنم از همن شاعر:
<هزار نفرین باد به دست های پلیدی که سنگ تفرقه افکند در میانه ی ما>
چوک عزیز بندر سلام .
سیاورشن به بردباری و تسامح در پاسخگویی به دشنامهای وب لاگی شهره هست . دیگرانی هستند و بوده اند , با ذهنیت ادبیاتی چنانی افتابه بدست امده اند زیر همین یکساله نهال گارم زنگی و ترری... کوچک و بزرگ شاعر و شاعره و داستان نویس و "طنز نویس گمنام " هم فرستاده اند به منظور قضای جماعت حاجت . انها را دیده ایم . اما سیاورشن نه . تکه کلامش این بوده از زمانی که می شناسمش که "هر کسی را بهر کاری ساختند " . با او هیچگاه مشکلی نداشته ام . این که ارزو کرده در وب لاگ را کلن تخته کنم بر خودم هم سخت امد که همیشه تلاشش بر همگرایی وب لاگ نویسان بوده . لابد چیزکی در میان هست که کاش تمایلی به بیان نیز . من این وب لاگ را درستش کرده بودم برای این دل وامونده غربت زده خودم . دلیل اینکه چرا به روزش نمی کنم , به زودی به ایمیل تو فرستاده خواهد شد . (شنبه ). پیروز باشید .
احسان عزیز , می دانی که این یکسال هر روز خواننده نوشته هایت بودم . حیفم می اید . داستانها را که نصفه نیمه می گذاشتی روی صفحه . جایی چاپ نکردی ؟ حیف داستانهات که همین جوری یلخی رها بشن .
احمد عزیز , سلام . سعی ام بر این بود توی این یک ساله که دستی بکشم به سر و روی داستانام و بدم به ناشری که .... بگذریم . نه از صرافت چاپ افتادم . اینکه بشینم و همه داستانها و نوشته ها را بیارم تو فرمت پی دی اف و بگذارم تو وب لاگ , وقتش را ندارم . به هر حال از توجه ات ممنون .
سلام احسان جان : دیگه چی شده ؟ حالا که فصل گارم زنگی شده تو گارم زنگی ات را قطع کردی . در هر صورت من بعد از چند وقت گرفتاری با یه شعر الکی قدیمی به روز کردم منتظرت هستم
سلام دوست...نه واژگان من در اندازه متون تو بود و نه اندیشه های من و نه باورهایم...با این همه هر بار که از سر لطف به وبلاگم سر میزدی با اشتیاق می خواندم و لذت می بردم و به من می آموختی شهامت زندگی کردن را و هر بار که می آمدی با نوشته ای جدید نشان از قدرت قلمت داشت...فکر می کنم علت قابل قبولی برای ادامه ندادن در گارم زنگی داری اما دوست به اعتقاد من به اشتراک گذاشتن آنچه در ذهن ماست برای دیگران قدری از دلتنگی مان می کاهد ... خوشحال می شوم که شروع دوباره نوشته هایت را شاهد باشم...
درود روزهانبودم ودلم در پی ات می گشت حالا بعد از روزهای دلتنگی که آمده ام ...میبینم می خواهی بروی ...نه ... در باور تمامی بی باوران خاک به پهنای مهر برگهایی که گستردی برای من که نه... برای تمامی این آب وخاک خواهی ماند ... مرا به دیگران کاری نیست ... اما مگر از جنوب چه مانده است ... بهارهاییی که با گارم زنگی می آیدو... دریایی که بوی نفتش ... بمان وبهار را از ما دریغ مکن
باسلام نام وبلاگ شما در قسمت پیوند سایت صبح ساحل (B.S.N) هم اکنون درج گردیده ، در صورت تمایل نام وب سایت صبح ساحل را در قسمت پیوندهای خود اضافه نمایید. با تشکر مدیر فنی سایت
ای بابا من تازه به وبلاگ شما اومدم همیشه بسته شدن یه وبلاگ دل منو میشکنه .. نمیتونم تجسم کنم که کسی بعد از این همه نوشتن دیگه ازش دست بکشه ....... انشالله که باز هم برگردی .........
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
باسلام
حیف و صد حیف......
چرا؟ ولی من که بندری نیستم.
سلام عمو . برای من بندری یعنی دوستی . اما بهتر است بگم که وب لاگ تمامی دوستان را خواهم خواند . خودتون می دونین که به شما ارادت ویژه داریم .
سلام
چراااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
وب و مطالب زیبایی دارید . حیف نیست؟
سلام . اقل کم جوری خداحافظی کنین که راهی برای شروع بعدی باشد . حالا چرا واقعا ؟
چرااااا؟؟
البته خودم هم گاهی وقتها به این مسئله فکر می کنم.
سلام
من یکی از اسم وبلاگتون خیلی خوشم می یاد برای چی می خوای بری؟ بمون و به جمع بندری ها صفا ببخش
سلام احسان عزیز ،
حالا که همه گاروم زنگی اتخورد ، توا این درخت سرسبز و قشنگ از ریشه بزنی ، بگذار این درخت بماند شاید دوباره اب و هوای هرمزگان تعغیری کرد و گاروم زنگی ما بر ایدا !
امیدوارم که خودت جسما و دماغا همیشه به روز بمانی .
سالم بمونی
میگم پس به جای این برگهای سبز و شاد گارم زنگی بالای وبت یه عکس با برگهای زرد و خشک بذار که حسابی دل آدم بگیره
سلام. مشکل چیه؟ همه گرفتاری داریم. به نظر من همین که از این جمع بری , ولو اینکه برای خودت بخونی و بنویسی , تنها می شی . تنها شدن تو غربت سخته . وب لاگت در هر صورت مجموعا کارنامه خوبی دارد . درش را نبند و گاه گاه اپ دیت کن . خودت رو سانسور نکن .
سلام
چیه مگه همینطوری می شه خر نشو
دلیلش چیه
به خاطر کمبود وقت؟
مکان جدید رو خبر بده،در خدمتیم
حالا که ما اومدیم دارین میرین ؟
سلام. چیه ؟ببینم دیگه نمی نویسی یا اینکه وب لاگ را تعطیلش کردی؟
What is wrong with you mate.You better off to keep writing.This is the only way you can keep yourself dynamically alive.
Could you please just do me a favor letting me know what does " being dynamically alive mean? Do we have anybody who is dynamic but not alive
سلام ما هم آفتاب بالای سرمونه و بروزیم !
به ما هم سر بزنید ...
سلام خسته نباشی خالو ...امیدوارم مثل این وبلاگ هایی که یه مدت تعطیل می شن و دوباره بر می گردن نباشی و درشو کامل تخته کنی ...
سلام خالو جان , کامل کامل که تخته بکنم همی کامنت دوستان عزیزی مثل خودت (در این مورد ) جایی برای درج نخواهند داشت . منظورم این بوده که قصد ادامه وب لاگ نویسی ندارم . والا خود نوشتن را هیچ کسی یارای ان نیست که ازم بگیردش .
حتمن دلیلت به خودت قانع کنندن. امیدوارم که در هر حال چه با وب لاگ و چه بی، پیروز و سر افداز بشی. تماسی بگر.
سلام
روم به سیاورشنن. ما چقدر نسبت به هم لطف مهستن. عوض ای که یار هم بشیم خار همدگه ایم.
<کاش به قدر یک ارزن
وفا و خوبی را
ز مردم کرمان به وام بستانی>
و یا باز هم فکر اکنم از همن شاعر:
<هزار نفرین باد
به دست های پلیدی
که سنگ تفرقه افکند در میانه ی ما>
چوک عزیز بندر سلام .
سیاورشن به بردباری و تسامح در پاسخگویی به دشنامهای وب لاگی شهره هست .
دیگرانی هستند و بوده اند , با ذهنیت ادبیاتی چنانی افتابه بدست امده اند زیر همین یکساله نهال گارم زنگی و ترری... کوچک و بزرگ شاعر و شاعره و داستان نویس و "طنز نویس گمنام " هم فرستاده اند به منظور قضای جماعت حاجت .
انها را دیده ایم . اما سیاورشن نه . تکه کلامش این بوده از زمانی که می شناسمش که "هر کسی را بهر کاری ساختند " .
با او هیچگاه مشکلی نداشته ام . این که ارزو کرده در وب لاگ را کلن تخته کنم بر خودم هم سخت امد که همیشه تلاشش بر همگرایی وب لاگ نویسان بوده . لابد چیزکی در میان هست که کاش تمایلی به بیان نیز .
من این وب لاگ را درستش کرده بودم برای این دل وامونده غربت زده خودم . دلیل اینکه چرا به روزش نمی کنم , به زودی به ایمیل تو فرستاده خواهد شد . (شنبه ). پیروز باشید .
احسان عزیز , می دانی که این یکسال هر روز خواننده نوشته هایت بودم . حیفم می اید . داستانها را که نصفه نیمه می گذاشتی روی صفحه . جایی چاپ نکردی ؟ حیف داستانهات که همین جوری یلخی رها بشن .
احمد عزیز , سلام . سعی ام بر این بود توی این یک ساله که دستی بکشم به سر و روی داستانام و بدم به ناشری که .... بگذریم . نه از صرافت چاپ افتادم . اینکه بشینم و همه داستانها و نوشته ها را بیارم تو فرمت پی دی اف و بگذارم تو وب لاگ , وقتش را ندارم . به هر حال از توجه ات ممنون .
سلام احسان جان :
دیگه چی شده ؟ حالا که فصل گارم زنگی شده تو گارم زنگی ات را قطع کردی . در هر صورت من بعد از چند وقت گرفتاری با یه شعر الکی قدیمی به روز کردم منتظرت هستم
روزگاریست که ما را نگران می داری مخلصان را نه به وضع دگران می داری
سلام دوست...نه واژگان من در اندازه متون تو بود و نه اندیشه های من و نه باورهایم...با این همه هر بار که از سر لطف به وبلاگم سر میزدی با اشتیاق می خواندم و لذت می بردم و به من می آموختی شهامت زندگی کردن را و هر بار که می آمدی با نوشته ای جدید نشان از قدرت قلمت داشت...فکر می کنم علت قابل قبولی برای ادامه ندادن در گارم زنگی داری اما دوست به اعتقاد من به اشتراک گذاشتن آنچه در ذهن ماست برای دیگران قدری از دلتنگی مان می کاهد ... خوشحال می شوم که شروع دوباره نوشته هایت را شاهد باشم...
درود روزهانبودم ودلم در پی ات می گشت حالا بعد از روزهای دلتنگی که آمده ام ...میبینم می خواهی بروی ...نه ...
در باور تمامی بی باوران خاک
به پهنای مهر برگهایی که گستردی
برای من که نه...
برای تمامی این آب وخاک
خواهی ماند ...
مرا به دیگران کاری نیست ...
اما مگر از جنوب چه مانده است ...
بهارهاییی که با گارم زنگی می آیدو...
دریایی که بوی نفتش ...
بمان وبهار را از ما دریغ مکن
سلام احسان
من در سفرم
به من سر بزن
باسلام
نام وبلاگ شما در قسمت پیوند سایت صبح ساحل (B.S.N) هم اکنون درج گردیده ، در صورت تمایل نام وب سایت صبح ساحل را در قسمت پیوندهای خود اضافه نمایید.
با تشکر
مدیر فنی سایت
تو هم با من نبودی یار آن که می پنداشتم باید هوا باشد...
درود ...
دوست دارم برات بنویسم وبرام بنویسی ....دوست دارم برات بایستم وبرام هورا بکشی ...دلتنگی های آدمی را با ترانه ای
خواهند خواند؟...///
music haye nabe banderi bey download
khoshhal abom yesari bezani
[بوسه]
سلام
به روزم
بابا کجایی تو؟
سلام
کجا... حالا که ما هندیم تو ارفتنی
ای بابا من تازه به وبلاگ شما اومدم همیشه بسته شدن یه وبلاگ دل منو میشکنه .. نمیتونم تجسم کنم که کسی بعد از این همه نوشتن دیگه ازش دست بکشه ....... انشالله که باز هم برگردی .........